جامعه مدني و نقش رسانه در آن
١- در جامعهشناسي سياسي هر جامعه به مثابه يك «هرم» در نظر گرفته شده و اجزاي سهگانه آن شامل حاكميت (رأس هرم)، نهادهاي مدني (بدنه هرم) و مردم (قاعده هرم) ميشود. به فراخور مختصات هندسي هرم كه تداوم و قوام رأس، متاثر از بدنه و به ويژه قاعده است، فلذا نتيجه نگاه مصداقي به جامعه از منظر اين مثال اين است كه تداوم حيات حاكميت به قوام نهادهاي مدني و مردم بستگي دارد. ٢- در جوامع دموكراتيك و مردمسالار دو ويژگي بر تمام ويژگيهاي هرم جامعه سايه افكنده است؛ اول اينكه بدنه هرم به واسطه حضور فعال نهادهاي مدني بسيار قطور بوده و مهمترين نماد بيروني اين نهادها را اركان چهارگانه«قانون اساسي»، «مجلس»، «احزاب» و «رسانهها» تشكيل ميدهند و ويژگي دوم كه پيامد منطقي ويژگي مذكور نيز به شمار ميرود امكان ارتباط حداكثري مردم (قاعده هرم) با حاكميت (راس هرم) از طريق همين اركان چهارگانه است.
٣- بسط بدنه هرم و به بيان ديگر اجازه حداكثري به نقش آفريني كساني كه درباره قانون اساسي و لوازم آن مينويسند و ميگويند، كساني كه به عنوان وكلاي ملت در مجلس جواز مشروعيت هيات حاكميت از طريق قانونگذاري و نظارت بر دولتمردان را صادر ميكنند، نخبگان جامعه كه در قامت احزاب سياسي برنامههاي روزانه حاكميت را رصد و ارزيابي كرده و براي دور بعد انتخابات مدنظر قرار ميدهند و بالاخره اصحاب رسانه كه به مثابه چشم تيزبين مردم در لابلاي تصميمات و امور اجرايي از سوي حاكمان نفوذ كرده و آن را منعكس ميكنند همه و همه تابعي از ظرفيت زمامداران حكومت است. ٤- بديهي است كه بازخورد تعامل حداكثري با اين نهادها و نمايش ظرفيت حداكثري براي تحمل فعاليت اين اركان چهارگانه در نهايت به نفع خود حاكميت تمام خواهد شد چه آنكه از طريق در دستور كار قرار دادن استراتژي « ديده شدن » اعتماد مردمان موجود در قاعده هرم را به خود جلب كرده و از مزاياي آن بهره خواهد برد. استمرار مشروعيت و مقبوليت حاكميت، افزايش مشاركت سياسي و اجتماعي بهويژه در آوردگاههاي بينالمللي، دخالت همدلانه در مسيري كه جامعه به آن سمت ميرود، دريافت بازخوردهاي استراتژيهاي سياستگذاري و نحوه قضاوت مردمان در اين امر به واسطه رسانهها و احزاب و در نتيجه خودارزيابي و اصلاح پيوسته و مستمر از مهمترين مصاديق بهرهمندي حاكميت از مردم به شمار ميرود. ٥- در مقابل، جوامعي كه بدنه هرم در آنها به واسطه بياعتنايي تصميمگيران مستقر در رأس هرم به قانون اساسي و ساير قوانين عادي، كمرنگ ديدن نقش پارلمان، سختگيري بر احزاب – از صدور مجوز گرفته تا عدم تحمل انتقادهاي آنان- و نهايتا از بين بردن زمينههاي مشاركت رسانهها در امور جاري كشور هر روز نحيفتر ميشود، سرنوشتي جز بحران مشروعيت، كاهش مشاركت، بياعتمادي متقابل بين مردم و دولت- به دليل اينكه در جريان جزييات و گاها كليات تصميمات دولتي نيستند- افزايش تهديدات بينالمللي و… مترتب جامعه نخواهد كرد. البته آنچه در جوامع غيرمردمسالار ميگذرد كه جاي خود دارد. در چنين جوامعي هرم اجتماعي از دو جزء رأس و قاعده تشكيل شده، شخص يا حزب واحد حاكم بر كشور اراده خود را به صورت اجباري بر مردم تحميل ميكند و حكومت نيازي به داشتن واسطه مورد اعتماد بين خود و مردم نميبيند. شبكههاي تلويزيوني، سايتها، مطبوعات و ساير رسانهها شاهد مثال اين سنخ از حكومتها را در چند ماه اخير و از طريق انعكاس حوادث ليبي، مصر، تونس و يمن به خوبي نمايان كردهاند. ٦- قانونگذاران جمهوري اسلامي ايران پس از پيروزي انقلاب و در جريان تدوين اصول قانون اساسي به اين مهم اشراف كامل داشته و نتيجه زحمات آنها در قالب عبارات ذيل به خوبي واضح است: • قانون اساسي زمينه چنين مشاركتي را در تمام مراحل تصميمگيريهاي سياسي و سرنوشتساز براي همه افراد اجتماع فراهم ميسازد (مقدمه) • وسايل ارتباط جمعي بايد در جهت روند تكاملي انقلاب اسلامي در خدمت اشاعه فرهنگ اسلامي قرار گيرد و در اين زمينه از برخورد سالم انديشههاي متفاوت بهره جويد (مقدمه) • تمامي اصول مندرج در فصل سوم قانون اساسي (شامل ۲۴ اصل از اصل۱۹ تا اصل ۴۲) منجمله: o حقوق مشترك و مساوي در زمينههاي جنسيتي، انساني، سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي (اصل ٢٠و١٩) o ممنوعيت تفتيش عقايد شهروندان و مواخذه آنها به صرف داشتن عقيدهاي (اصل۲۳) o آزادي بيان براي مطبوعات و نشريات مگر به قصد اخلال در مباني اسلام (اصل۲۴) o ممنوعيت استراق سمع، سانسور و شنود مكالمات مگر به حكم قانون (اصل۲۵) o آزادي احزاب، جمعيتها، انجمنهاي سياسي و صنفي و انجمنهاي اسلامي يا اقليتهاي ديني (اصل ۲۶) o آموزش و پرورش و تحصيلات عالي رايگان (اصل۳۰) o اصل برائت (اصل۳۷) o ممنوعيت هتك حرمت و حيثيت شهروندان (اصل۳۹) • به رسميت شناختن اقتصاد بخش خصوصي (اصل۴۴) • و ساير اصول مربوط به انتخاب رييسجمهور، نمايندگان مردم، تفكيك قوا و … (اصول ۵۷، ۶۲، ۱۰۰، ۱۱۴، ۱۲۳ و…) ٧- عملياتي شدن اين الزامات و در واقع تحقق عيني كارويژههاي درنظر گرفته شده براي اركان چهارگانه مذكور (قانون، مجلس، حزب، رسانه) بر عهده كابينهها بوده و هر دولتي كارنامه مشخصي دراين زمينه دارد كه پرداختن به آن، خارج از هدف و مجال اين نوشتار است. ٨- نظر به اينكه رشد و توسعه وسايل ارتباط جمعي در اواخر دهه هفتاد شمسي و به ويژه در طول دهه هشتاد متاثر از نوعي گذار از رسانههاي ملموس و فيزيكي (روزنامه، نشريات) به رسانههاي ديجيتالي و مجازي (سايتها و خبرگزاريها) است، اهميت پرداختن به جايگاه سايتها و خبرگزاريها و گنجاندن وضعيت آنها در ارزيابي دولتهاي حاكم در اين بازه زماني را دوچندان ميكند. ٩- با توجه به انرژي قابل توجه و مزيت آشنايي بيشتر نسل جوان بر نسل سابق در تعامل با دنياي اينترنت و در كل رسانههاي ديجيتالي، مديريت اين حوزه از ارتباطات را در دهه اخير نسل جوان به دوش كشيده و مديران رسانههاي سنتي و به ويژه سياستمداران ترجيح ميدهند از لحاظ فكري و هدفگذاريهاي ميانمدت و بلندمدت به همراهي و نهايتا خطدهي سايتهاي همفكر يا زيرنظر خود بپردازند. ١٠- با توجه به مباحثي كه در مقدمه اين نوشتار ذكر شد ميتوان وضعيت سايتها و خبرگزاريها و ميزان رضايت مديران آنها را به عنوان شاخصي قابل اعتماد براي ارزيابي نقش دولتمردان در تقويت يا تضعيف ركن چهارم دموكراسي و به تبع آن فربهكردن يا ايجاد محدوديت براي مردمسالاري در كشور در نظر گرفت. ١١- واقعيت اين است كه با توجه به نوپا بودن تجربه رسانههاي ديجيتالي در كشور نميتوان نمره بالايي به تعامل مسوولان دولتي با اين سنخ از وسايل ارتباط جمعي داد هرچند كه انتظار تحقق حالتي آرماني و بيعيب و نقص در اين بازه كم زماني نيز منطقي به نظر نميرسد وليكن به رسميت شناختن جايگاه سايتها و خبرگزاريها و اعطاي اجازه به آنها براي سرك كشيدن در پستوهاي تصميمات اجتماعي و فرهنگي مسوولان نهتنها توقع بيجايي نيست، بلكه ضرورتهاي حقوقي جهت نيل به جامعهاي مدني را پشت سر خود ميبيند.
* * * *
همین یادداشت در روزنامه اعتماد
]]>بزرگترین خدمتی که هاشمی به نظام کرد!
علیرغم اینکه در انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۴ دو بار ناماش را روی برگه رای نوشتم..؛ و علیرغم اینکه در سالهای ۸۸ و ۹۲ به کاندیدای موردحمایت او رای دادم..؛ اما حداقل در مقام یک پژوهشگر، بهدلیل سوءعملکرد و اشتباهات بسیار بزرگ او – خصوصا در عدم پاسداشت آزادی بیان و حقوق مدنی در سالهای قبل از ۷۶ ، التفات کم به مقوله عدالت در همان سالها و الگوی تعامل پرحرفوحدیث در قبال حوادث سال ۸۸- هرگز دلام را با وی صاف نکرده بودم..؛
تا این که در جریان انتخابات ۹۲۲ با تیغ ردصلاحیت، وی را ظالمانه نواختند اما او بهخاطر نظام، انقلاب و کشور، و از روی نجابت دم بر نیاورد! با وجود اینکه همدل و حتی همراه معترضان انتخابات ۸۸ بود و اتفاقا بر مبنای پراگماتیسمی که به وی نسبت میدهند میتوانست انتقام بداخلاقیها و گستاخیهای رییس دولت معجزه را بگیرد اما خاضعانه صبر پیشه کرد و چیزی نگفت؛.. و کسی نگفت – و شاید هم نخواست بگوید!- که: “هاشمی از حقاش گذشت؛ برخلاف آن دو، که نگذشتند! – تازه اگر حقی داشته باشند!-” و چه خدمتی بالاتر از این صبر و نجابت..!
زیاده عرضی نیست!
از امروز دیگر هاشمی برایم یک اسطوره دوستداشتنی است!.. خدایش بیامرزاد ..
***
مشاهده این مطلب در انصافنیوز
]]>از این مظلومیت، فغان به کجا ببریم!؟
– خوردن گوجهفرنگی برای مسلمانان حرام است چرا که وقتی گوجهفرنگی را بطور عمودی برش میدهیم، در وسط آن یک صلیب میبینیم! – استفاده از گوگل حرام است چون گوگل پیشفرضهای جستجوی شما را حدس میزند و این مصداق پیشگویی است! – اگر دو همکار (یک زن و یک مرد) در یک اتاق کار میکنند، بخواهند بین آنها محرمیت ایجاد شود، زن میتواند پنج بار از شیر خود به همکار مرد خود بدهد و بدین ترتیب آنها با هم محرم شوند! – خوردن سمبوسه به علت شکل سه ضلعی آن که مشابه ثالوث مقدس مسیحیان است، حرام است! – خوردن گوشت جن در صورت دسترسی به آن مجاز است! – پوشیدن کمربند ایمنی حرام است! زیرا مانع قضا و قدر میشود! – چون لفظ دیوار (جدار) مذکر مجازی است خوابیدن در کنار دیوار برای زنان حرام است! – کسی که به علت بیماری ایدز بمیرد، شهید است! – برداشتن برقع زنان از سوی مردان جایز نیست حتی اگر شوهرشان باشند!! – کشتن افراد تارکالصلاة جایز است! – استفاده از دوچرخه و سوار شدن بر آن حرام است زیرا وسیله شیطان است! – دختر در دوران نامزدی نباید بدون محرم با شوهر خود بیرون برود و نیز نباید با او خلوت نماید! – روشن کردن کولر در غیاب شوهر برای زن حرام است! – خوردن گوشت ذبح شده بهدست شیعیان حرام است! – ازدواج پدر با دخترش که از طریق زنا به دنیا آمده باشد حلال است! – دیدن چهره نامزد ازطریق اینترنت حرام است! – اگر چند نفر از شیر یک گوسفند استفاده کنند خواهر و برادر رضاعى مى شوند و داستان محرمیّت و حرمت ازدواج به آنها نیز تعمیم داده میشود! – حضور هر دختری با پدرش در یک مکان خلوت حرام است! – پوشیدن شلوار برای زنان جایز نیست حتى اگر در مقابل زنان یا شوهر خود باشد! – امام جماعت مسجد نوراالاصلاح واشنگتن همجنسبازی را حلال اعلام کرد و گفت حلال شمردن این رابطه یکی از مظاهر پیشرفت اسلام است! – جایز است افرادی که از ناتوانی جنسی رنج می برند، فیلم های پورن مشاهده کنند، به شرط اینکه بازیگران آن مسلمان باشند! – زن و شوهرهایی که درون فیلم یا سریال زن و شوهر هستند، در واقعیت هم زن و شوهر به شمار می روند! – تماشای فوتیال برای خانمها حرام است! – بازی فوتبال باید بدون داور، بدون تایم مشخص و بدون خطوط چهار طرف دور زمين برگزار شود زيرا اينها ساخته کفار و قانون بين المللي فوتبال بوده و تشبه به کفار هم حرام است! – تبدیل زنان سوری به برده یا کنیز جایز است! – سلفسرویس حرام است! – شعار مرگبر اسرائیل حرام است چون «اسرائیل» یکی از نامهای حضرت یعقوب است! – زنان جایز نیستند در برابر خواهران و فرزندانشان لباس تنگ مانند لباس های کشی و استرج بپوشند! – مرد میتواند با جنازه همسرش همبستر شود! – روزه برای افراد مناطقی که قطعی مکرر برق دارند، واجب نیست! .. اینها صرفاً شمهای از ارشادات سعادتمحوری است که بشر تحت حاکمیت سرزمینهای منطقه از نعمتاش برخوردار است! البته ادعا نداریم که وضعیت فقاهت و شریعتپژوهی ما درست همان فقه صادق آل محمد(ص) است، ولی فقه شیعه تا حد ممکن کوشیده است با استمداد از «عقلانیت» (که یکی از منابع معرفتی چهارگانهاش هم به شمار میرود) از این آسیبهای ضدحقوقبشری مبرّا باشد. مقولهای که در فقدان آن، مفتیان عرب مقیم عربستان و اردن و امارات و مصر و کجا و کجا چنین درافشانیهایی را صادر میکنند!
به همین ترتیب وضعیت دموکراسی و آزادی بیان هم در کشور ما ایدهآل نیست ولی میتوانیم به این امر که زنان ما حق نمایندگی پارلمان دارند، معاون رئیسجمهور میشوند وزیر میشوند و.. ببالیم.. آن وقت است که از شنیدن خبر عدم جواز حتی رانندگی به خانمها آنهم در کشوری که سرور مسلمانان جهان هم شناخته میشود حالت اشمئزاز بگیریم.. آن وقت است که در پاسخ به این پرسش که آیا عربها در طول تاریخشان مجلس و انتخابات را تجربه کردهاند!؟ انگشت حیرت به دهان بگیریم! (به کنایه هم گفتهاند تنها انتخابات تاریخ سرزمین حجاز این بود که انتخاب کنند چه کسی افتخار قتل پیامبر نصیباش یشود!)
میدونی!!؟؟
رونوشت: – شورای حقوق بشر سازمان ملل متحدد – احمد شهید گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران
]]>
آیتالله مهدوی کنی؛ تجسم اخلاق عملی
برای منی که از ایام نوجوانی سودای دین و دانش در دل داشته، طبیعی است امتداد نگاهم سالهای سال به سمت علمای حوزه و دانشگاه بوده و بکوشم قدم در مسیری بنهم که نهادهاند. در تمام این سالها شاید به تعداد بیش از انگشتان دو دستم با اساتیدی مواجه شدم و پای صحبت خطبایی نشستم که گذر زمان جایگاهشان را در ذهن و دلام تنزل داد و تنزل داد! بگذریم که درباره یکیدو تن از آقایان حس دوستداشتن از مرحله زوال نیز عبور کرده و به مرحله ملال نیز رسید؛ همانها که منبر چوبیشان را عرش الهی فرض کردند و به قصد تصغیر بزرگان همتهای گاهاً موثر داشتهاند…
به ضرس قاطع میتوانم بگویم تنها عالمی که از چرخه مذکور استثناء بوده و بلکه مسیر عکس در ذهن و دلام پیمود آیتالله مهدوی کنی بود. سابقه آیتالله در دو دهه اول انقلاب برای نوجوان خامی چون من قابل پذیرش نبود؛ به حدی که نمیتوانستم با این مسئله کنار بیایم که قدم در دانشگاهی بگذارم که در رأس آن ایشان قرار گرفته باشند. از خاطرم نمیرود اردوی پیشدانشگاهیمان را که به اکراه پای صحبتهایشان نشستم… از آن روز به بعد بود که خود را سالها وارد عرصهای از نزاع درونی کردم که پیروز نهایی آن، نه قضاوت سابق، که مهر و محبت حاجآقا بود!
در ماههای پایانی حیات شریفشان برای طلب حلالیت و بیان این حس به خدمتشان رسیدم. گفتم: عرضی خصوصی دارم! لبخندی زد و فرمود تا به حال با احدی از فرزندانم تعامل خصوصی نداشتهام…! دریافتم که نگران قضاوتهای اطرافیان است و بیشتر نگران نفس سرکش آدمی که به سمت تملق میکشاند و نابودش میکند؛ ولی از این نکته غافل بود که شاگرد حقیقی استاد مهدویکنی و فرزند ایشان آنقدر آبدیده شده که از این عرصهها به دور باشد و فراتر از آن، برای رساندن فریاد رسای اخلاق عملیاش و مشی معتدلاش به گوش سیاستمداران، سر سوزنی از آموختههایش عقبنشینی نکند.. خدایش بیامرزاد…
قال رسولالله (ص): «اذا مات العالم الفقیه ثلم فی الاسلام ثلمة لایسدها شیء» «وقتی عالمی فقیه، فوت كند در اسلام رخنه و حفرهای ایجاد میشود كه هیچ چیزی نمیتواند جای آن را پر کند»
شرح عکس: تعامل عمومی پدر و فرزنداناش! همیشه میگفتند هیچ چیز به اندازه موفقیت شما خوشحالام نمیکند.. احتمالا تعداد تقدیرنامههایی که در خانه دارم سه رقمی شده است؛ ولی چند سال متوالی و بعنوان پژوهشگر برتر دانشکده علوم سیاسی، بزرگترین و ارزشمندترین جایزه عمرم را از دست حاج آقا گرفتم..
– – – – – – – نوشته مرتبط در همین سایت: دیروز، امروز، فردا (۱) روایت آیتالله مهدویکنی از انتخابات ۱۳۷۶]]>آسوده باشید!
پیشنوشت: از افرادی که به نوعی مصادیق این نوشته به شمار میروند عذرخواهی میکنم! اگر به زعم شما زبان به تندی گشودهام به خاطر تقدم منافع ملی بر دوستیهای شخصی است! بنده از هیچکسی اسم نبردهام؛ پس چه بهتر که به جای جستجوی مصادیق، دغدغه نگارنده را دریابید!
* * *
آسوده بخوابید و راحت باشید ای رانتخواران فرهنگی و آموزشی! که قهرمانان مبارزه با فرهنگی که شما در آن پرورش یافتهاید، سر بریده میشوند! آنهم به توسط نمایندگان«تان»! آسوده باش ای همدانشگاهی قدیمی که آمده بودی درباره الفبای «روش تحقیق در علم سیاست» بپرسی و آنهنگام که من تعجب کردم از اینکه «شما این واحد را چهار سال پیش پاس کردی!» گفتی «راستش فردا آزمون بورس خارج دارم؛ یه مصاحیه فرمالیته گذاشتن باید جواب بدم. گفتن سوالات هم آسونه! در حد الفبای واحدهای لیسانس!» میدانم که الان در قلب اروپا نسبت به عزل فرجیدانا چه شادیها که نمیکنی! آسوده باش ای سردبیر محترم فلان خبرگزاری تکفیری که مبنای تمام تحلیلات از رفتار سیاسی بنده در انتخابات ۱۳۸۸ این بود که «شما همشهری میرحسین موسوی هستی! پس چارهای جز رای به او نداری»! (و چقدر اظهار تاسف میکردند هشتاد نود نفری که نظارهگر این حرفهای شما بودند!) میدانم که با همکاران دیگرت که قطعا همدیگر را «آقای دکتر» خطاب میکنید در دفتر خبرگزاری به شادی و طرب مشغولید
آسوده باش ای دوست خبرنگار حامی دولت مهرورز که مدارک بورس را خودشان برایت ارسال کردند و یک شبه شدی دانشجوی دکتری یک دانشگاه درجه۳اروپایی و شب بعدش انتقال به داخل و دانشجوی دکتری دانشگاه درجه۱ تهران!
آسوده باش ای مسئول دفتر فلان فرماندار در یکی از شهرهای جنوبی کشور که دو روز بعد، کارمند وزارت علوم شدی و چهار روز بعدش دانشجوی یکی از کشورهای حوزه بریتانیا!
آسوده باش ای کارشناسی که لیاقت یک مسئولیت کوچک در فلان وزارتخانه را نداشتی و در حالی که بر شخصیت هتاک خود هالهای از لبخند پوشانده بودی بخاطر بورس کشوری شرقی عزتات را فروختی و الان همنوا با «باد» میخوانی!
آسوده باش ای دوست عزیزی که چند بار درخواست دادی واسطه فلان مدیر بشم که بورسات را امضاء کنند و به دلیل امتناع من از این اقدام، سر پیوند با من بریدی و خودت نهایتا موفق به این کار شدی!
آسوده باش ای آقازاده فلان سردار که نصف سواد پدرت را هم نداشتی ولی بخاطر رزمندگی ایشان، نسبت به اینکه بورس غیرقانونیات را اوکی میکنند طلبکار هم بودی!
آسوده باش ای همکار محترم که بعد از درخواست بازنشستگیام از نهادی که همکار بودیم تنها بهانه ادامه ارتباطت با من، گرفتن اطلاعاتی درباره بورس غیرقانونی خارج از کشور بود!
آسوده باش مسئول محترم دفتر معاون وزیر علوم که بیاعتنایی من به صفهای طویل درخواست بورس در وزارت، به غرور شما برمیخورد و از اینکه نمیتوانستی با من برخورد تخقیرآمیز داشته باشی زخمزبان میزدی
…
آسوده باشید چرا که همزمان با تحصیل در دوره دکتری، استادیتان را هم تضمین کردهاید و نسبت به تربیت افرادی مثل خود در آیندهای نه چندان دور خیز برداشتهاید..؛
…
خدا به داد این مملکت برسد!؛
* * *
پینوشت:
شما از سر این مجلس هم زیادی بودی آقای دکتر فرجیدانا! درد برکنارکنندگان شما همچنان «فتنه» بود و شادی رسانههای بیگانه و دشمنان! دغدغهشان نیز «کاسبی فتنه»! و نه تخصص و پیشرفت و بهبودی. خودشان صریح گفتند که “ما کاری به آمار و تحولات نداریم! و…” یکی به اینها بگوید دشمن اصلی شما «جهالت» شماست؛ نه آمریکا و فتنه و چه و چه! حرف من نیست! فرمایش امام رضا(ع)ست: « صَدِيقُ كُلِّ امْرِئٍ عَقْلُهُ وَ عَدُوُّهُ جَهْلُهُ» دوست هر انسانی عقل او و دشمناش جهل اوست..!
]]>
حاتمیکیا در مسیر «عصیـان»
< ![CDATA[
«به ما اعتماد کنید. ما شاخکهای حساسی داریم و چیزهایی را میبینیم که میتواند برای جامعه مفید باشد. اگر دیده نشویم، اگر تحقیر شویم، چیزی را میسازیم که آن تحقیر را نشان بدهیم» (ابراهیم حاتمیکیا، پس از دریافت سیمرغ بلورین بهترین فیلم جشنواره برای «به رنگ ارغوان»، ۱۳۸۸)
«به فیلمهای من و موضوعات خاصاش گیر میدهند.. من میخواستم چمران را بسازم.. مشکلاتی در تامین بودجه آن پیش آمد.. فکر کردی من چمران را از دست تو میگیرم آقای تهیهکننده بخش دولتی!؟ تو تعیینکنندهای برای من!؟ من بخواهم حقیقت را بگویم با تمام قوا خواهم گفت..!» (ابراهیم حاتمیکیا، برنامه تلویزیونی راز، نقد «گزارش یک جشن»، ۱۳۸۹)
جملات اخیر مهمترین موضعگیری حاتمیکیا درباره فیلم «چ» بود که سالها پیش در ضمن نقد فیلم «گزارش یک جشن» در سال ۸۹ به زبان آورد. به دلیل اینکه سوژه اصلی آن برنامه فیلم دیگری از وی بود این صحبتها مورد غفلت واقع شد.. و اتفاقاً از همان روزها بود که برای دیدن دوستداشتنیترین شخصیت دفاع مقدس برای من (چمران) از زبان دوستداشتنیترین کارگردان ایران (حاتمیکیا) لحظهشماری میکردم…
قصه، قصه چمران است که قصهگو «چ» ناماش نهاده و در پرده خاکستری سینما به نمایش گذاشته است.. کسانی که سوژه اصلی قصه را خوب میشناسند بارها بر قصهگو خرده گرفتهاند که مثلاً چمران چریک بود؛ مدیر اطوکشیده نبود؛ چمران خطشکن بود؛ جلودار بود؛ مقاوم و قاطع بود؛ اهل سازش نبود؛ خانوادهاش را بر کشورش مقدم نمیدانست ووو
به نظرم راست هم میگویند.. برای اثبات این مغایرتها نیاز است به صورت دقیق هر آنچه که درباره عملیات مبارزه با حرکتهای جداییخواهانه اول انقلاب و به خصوص پاوه نوشته شده با روند قصه مطابقت داده و سپس درباره آن داوری شود. مواردی از این انطباق را در ادامه خواهم آورد.. با این وجود آنچه و به عبارت دقیقتر آنکه مقصود اصلی صاحب این قلم است، قصهگوست:ابراهیم حاتمیکیا!
قصهگوی شهر ما نزدیک به بیست سال است که مسیر عصیان در پیش گرفته است. آنهنگام که جنگ خانمانسوز ایران و عراق در روایت همنوعان وی تقابل فرشتگان ایرانی با شیاطین عراقی بود به نحوی که رزمنده ایرانی علیرغم اصابت دهها تیر و گلوله به وی، بهمانند قهرمان هالیوود زنده میماند، ولی در مقابل، یک گلوله وی دهها عراقی را از حیّز انتفاع ساقط میکرد، وی مشی دیگری در پیش گرفت و با چرتکه رئالیسم و به صورت کاملاً دراماتیک به جان جنگ افتاد..
بوتیـــــــــــمار!
چقدر دوست داشتم همسن آن پسرک فقیر با دستوصورتی چرکین اما دوستداشتنی باشم که نمیدانست شکلاتی که از من گرفته بود را چگونه باز کند.. و باز چقدر دوست داشتم جای آن کودک بازیگوش در آغوش پدری باشم که اصرار داشت انگشتاناش را در دهانام ببلعم و بلندبلند قهقهه بزند…. تا رها شوم از واژگانی که روزهاست سوهان ذهن و روحم شدهاند: گوش شنوا برای تردیدها، قضاوتهای سادهانگارانه، نقاب دستساز منفور، دردهای “واقعی”، گرههای ذهنی، قاصدک، گریه دیوارها، باسط کفیه الی الماء، بهار چند روز دیگر نیست، و مهمتر از همه اینها: بوتیـــــــــمار! صدای موسیقی است که در صدد آرام کردم پسری نشسته در کنج قطار مترو، برآمده است؛ اما مگر میتواند؟ مگر سیل اشـــــک امان میدهد:
وه که جدا نمیشود نقش تو از خیـــــــــــال من تا چه شود بهعاقبت، در طلب تو حــــــــــال من ناله زیر و زار من، زارتر اســـت هر زمـــــــــــــــان بس که به هجر میدهد عشق تو گوشمال من …. چرخ شنید نـــالهام؛ گفت منـــــــــــــال، سعدیا! کآه تو تیـــــــــــــــــــره میکند آینه جمـــــال من ….
ایستگاه را رد کرده بود! اصلا مقصدی نداشت که بداند کجا باید پیاده شد؟ چگونه باید زیست؟ چرا.. ؟ کی..؟ … و دهها سوال دیگر! گاهی باید همه چیز و همهکس را گذاشت و رفت!
* * *
نوشتههای مرتبط: یک حس متناقض!
]]>سخنی دلسوزانه با پدر شهید احمدی روشن
از وقتی روح شهید مصطفی احمدی روشن در مسیر عبودیتاش به سوی معبود پر کشید، پدر بزرگوار آن شهید عزیز سوار بر اسب خطابه، بارها داد سخن سر داده و شأن «ابوالشهید» را نه حتی در حد یک سیاستمدار بلکه کسی در مایههای بیانیهخوانهای حزبی و جناحی تقلیل داده است! جناب احمدی روشن که موضعگیریهای داغاش هر چند وقت یک بار بر تارک رسانههای افراطی مینشیند، روزی در ستاد انتخاباتی یک کاندیدا به مثابه یک طرفدار دو آتشه ظاهر میشود؛ روزی دیگر رئیس جمهور را «فرافکن» و کسی که «گناه خود را به گردن دیگران میاندازد» میخواند؛ روزی دگر در مقام تئوریسین امنتیت ملی، موافقت با غنیسازی زیر بیست درصد را به چالش میکشد و هنگامی که از دلیل تئوریهایش میپرسند میگوید خون پسرش در راه غنیسازی بیست درصد ریخته شده است! و باز روزی دیگر این بار به سان یک مسئول تحقیق و تفحص، مدیریت منابع انسانی سازمان انرژی اتمی را متهم به اخراج نیروهایش کرده و برای آنها نسخه میپیچد!
ای کاش جناب احمدی روشن بر این نکته مهم واقف باشند که آنچه به خون مصطفای عزیز قداست بخشیده نه کمیت غنیسازی اورانیوم، بلکه تلاش خالص برای تحقق منافع ایران اسلامی بود چه با غنیسازی و چه بی غنیسازی. و باز ای کاش ایشان بر این گزاره خیلی مهم آگاه باشند که مصطفی احمدی روشن اینک پیش از آن که فرزند وی باشد، فرزند وطنی است که قبل از وی نیز عزیزانی مثل او به قربانگاه شهادتاش برده شدهاند..
و دلم نیامد این را هم نگویم که جناب احمدی روشن! به خاطر فرزندتان بر این ملت شهیدپرور و آرمانهای مقدساش منت نگذارید! اگر خانواده خود را به صرف داشتن نسبت با مصطفی ذیحق میدانید، بد نیست بدانید بستگان شهدایی به مراتب زحمتکشتر از فرزند دوست داشتنیتان، مثل شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید باهنر، شهید چمران و.. در این زمینه محقترند؛ ولی فرزندان و پدران و سایر بستگان آن عزیزان، اندازه نگه میدارند.. پس شما نیز اندازه نگه دارید!
باشد که به خاطر تربیت چنین فرزند برومندی در محضر قادر متعال مأجور باشید..
* * *
همین مطلب در سایت آینده
]]>
تصویر نسل سوم از نسل اول انقلاب
آنچه که در پی میآید مشروح میزگردی است که روزنامه ایران درباره انقلاب اسلامی برگزار کرده بود. (جزئیات در لینکها)

تصویر نسل سوم از نسل اول انقلاب – صفحه ۱
تصویر نسل سوم از نسل اول انقلاب – صفحه ۲
]]>امکان مفهومی اجتماع دردمندان!
< ![CDATA[
گاهی به این میاندیشم که هر یک از ما آدمها به واسطه حب ذات -که فینفسه امر مذمومی هم نیست- خود را فردی منحصر به فرد در جامعه میدانیم و گاهی گام از حد انصاف فراتر نهاده و احساس میکنیم اگر دردی در عالم است، تنها به قامت ما دوخته شده و ای بسا دیگران ذرهای از آن که ما میکشیم را نمیکشند.. و قسعلیهذا..!
نتیجه اینکه دوست داریم در مواقعی که از شدت فشار و آلام طبیعی روز از زمین و زمان شکوه میکنیم، کنج عزلت گزیده و برای تسکین اندوهمان، دستکم با «خود» مشغول باشیم..
به کلمات فوق که مینگرم میگویم این توئی که درد و ناراحتی و غم را به سخره گرفتهای و آنچه غیرطبیعی میگذرد را عادی جلوه میدهی..؟ ولی نه! ابداً اینطور نیست؛ ادامه مطلب »